چشمانداز، روایت برتر و فروپاشی عاملیت
این مقاله به بررسی ناتوانی مزمن اپوزیسیون ایران در ایجاد مشروعیت داخلی، درحالیکه با رژیمی تضعیفشده اما همچنان مقاوم روبهروست، میپردازد. با بهرهگیری از نظریههای مشروعیت (بیتام، شارپف) و ادبیات سیاستهای اعتراضی (تیلی، بیات)، استدلال میشود که فقدان چشمانداز آینده محور و نبود «روایت برتر» ــ بهعنوان داستان ملی وحدتبخش و ایجادکننده عاملیت ــ مانع از تبدیل نارضایتی عمومی به قدرت سیاسی شده است. تحلیل حاضر بهطور خاص به سه محور: پیشنهاد همهپرسی از سوی اصلاحطلبان، آسیبهای خودخواسته ناشی از خطاهای سیاسی اخیر شاخصترین چهره سلطنتطلب و تأثیر برداشت عمومی از همسویی با بازیگران نظامی خارجی میپردازد. مقاله نتیجه میگیرد که بدون تغییر پارادایمی بهسوی چشمانداز منسجم، روایت فراگیر و اتکای سازمانی داخلی، اپوزیسیون همچنان ناتوان از به چالش کشیدن انحصار رژیم بر مشروعیت سیاسی خواهد بود.

مقدمه
عرصه سیاسی ایران در سال ۲۰۲۵ با بحران مشروعیت دوگانه تعریف میشود. از یکسو، اقتدار هنجاری رژیم براثر دههها سرکوب، زوال اقتصادی و ناکارآمدی حکمرانی بهشدت فرسوده شده است. از سوی دیگر، اپوزیسیون نیز در ایجاد یک بدیل معتبر برای بسیج افکار عمومی ناکام مانده است. این وضعیت را نمیتوان بهعنوان بازی حاصل جمع صفر در نظر گرفت؛ مشروعیت بهطور خودکار از یک دولت بیاعتبار به مخالفانش منتقل نمیشود. بلکه این مشروعیت باید فعالانه و از طریق سه مؤلفه کلیدی: چشمانداز، روایت و عاملیت ساخته شود.
مدل سهگانه مشروعیت بیتام_ شامل توجیه هنجاری، رضایت ابرازشده و پایبندی به قواعد پذیرفتهشده_ همچنان چارچوبی سودمند برای تحلیل است. افزون بر این، تمایز شارپف میان مشروعیت ورودی (حکومت به دست مردم) و مشروعیت خروجی (حکومت برای مردم) روشن میسازد که نیروهای اپوزیسیون نمیتوانند صرفاً بر نارضایتی عمومی تکیه کنند.
در غیاب چشمانداز آینده محور و روایت برتر که مردم را پیرامون یک پروژه مشترک متحد سازد، نارضایتیهای عمومی به عاملیت سیاسی تودهای تبدیل نخواهد شد.
۱. چارچوب نظری: چشمانداز، روایت برتر و عاملیت:
چشمانداز به معنای ترسیمی عینی و قابلاجرا از آینده سیاسی است. در فرآیند گذارهای دموکراتیک، چشمانداز نهتنها بهعنوان مقصد نهایی، بلکه بهعنوان ابزاری برای بسیج اجتماعی عمل میکند. این مفهوم صرفاً ماهیتی آرمانگرایانه ندارد، بلکه برنامه محور است و چارچوبی برای نهادها، سیاستها و فرآیندهایی فراهم میکند که تغییر از طریق آنها تحقق مییابد.
روایت برتر، در معنای بهکاررفته در این پژوهش، داستان ملی وحدتبخش و آینده محوری است که در سطحی بالاتر از برنامههای سیاستی مشخص قرار میگیرد. این روایت با درهم آمیختن ارزشها، هویت و سرنوشت جمعی، گروههای اجتماعی پراکنده را به یک جامعه سیاسی منسجم پیوند میدهد. برخلاف شعارها یا گفتمانهای واکنشی، روایت برتر دارای ماهیت یکپارچه ساز بوده و مردم را بهعنوان نویسندگان مشروع نظم سیاسی آینده معرفی میکند.
عاملیت به ظرفیت شهروندان عادی برای کنش مؤثر در جهت تغییر سیاسی اشاره دارد. چارلز تیلی و سیدنی تارو بر این نکته تأکید کردهاند که جنبشهای سیاسی باید مجموعهای از شیوهها و زیرساختها ایجاد کنند که هزینه ادراکشده مشارکت را کاهش دهد. عاصف بیات نیز نشان داده است که در بسترهای اقتدارگرایانه، مردم در فقدان سازماندهی رسمی به «غیر جنبشها» روی میآورند؛ بااینحال، این نوع کنش تنها زمانی به تحولات سیاسی مقیاسپذیر منجر میشود که با چشمانداز و روایتی وحدتبخش پیوند بخورد.
درمجموع، چشمانداز، روایت برتر و عاملیت سه ستون اصلی مشروعیت اپوزیسیون را تشکیل میدهند. فقدان هر یک از این عناصر موجب میشود نارضایتی عمومی نتواند به نیروی مؤثر سیاسی تبدیل شود.
۲. اپوزیسیون بدون چشمانداز آینده
در اپوزیسیون سیاسی ایران، تمرکز غالب همچنان بر نارضایتیهای گذشته و ادعاهای مشروعیت تاریخی است، درحالیکه توجه اندکی به ترسیم چشماندازی عملیاتی برای بازسازی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور معطوف شده است. جریانهای غیر سلطنتطلب — ازجمله جمهوریخواهان سکولار و بخشهایی از اصلاحطلبان در تبعید — در ارائه طرحهای نهادی دقیق، سازوکارهای شفاف عدالت انتقالی و برنامههای جامع بازسازی اقتصادی که توان جلب اعتماد عمومی را داشته باشد، ناکام ماندهاند.
این فقدان چشمانداز، صرفاً غفلتی راهبردی نیست، بلکه بازتاب محدودیتی ساختاری است. بدون ترسیم مقصدی روشن برای آینده، روایت برتر شکل نمیگیرد و بدون آن روایت، عاملیت سیاسی پایدار نیز ایجاد نخواهد شد. پیامد این وضعیت، تکرار چرخهای از بسیج و رفع بسیج است که در آن اعتراضات مقطعی شعلهور میشوند و سپس فروکش میکنند، بیآنکه به شکلگیری جنبش انتقالی منسجمی بینجامند.

۳. تجاوز خارجی و تله مشروعیت
رویارویی جمهوری اسلامی با متجاوز نظامی خارجی، معادله مشروعیت را بهطور قابلتوجهی دگرگون ساخته است. حتی یک دولت تضعیفشده نیز میتواند در چنین شرایطی، خود را بهعنوان پاسدار تمامیت ارضی معرفی کند. در این بستر، هر بازیگر اپوزیسیونی که—چه بهدرستی و چه بهنادرستی—همسو با قدرت خارجی تلقی شود، بخش مهمی از اعتبار ملیگرایانه خود را از دست میدهد. در مورد ایران، این برداشت با قرار گرفتن افکار عمومی در معرض اخبار و تصاویر تلفات غیرنظامی در مناقشه منطقهای تقویت شده است؛ امری که هرگونه پیوند واقعی یا ادراکشده با متجاوز را از نظر سیاسی بهشدت سمی کرده است.
رژیم از این فضا بهرهبرداری کرده تا خود را مدافع حاکمیت ایران معرفی کند. هرچند این موقعیت، مشروعیت واقعی را در معنای بیتام بازتولید نمیکند، اما به رژیم امکان داده است تا در کوتاهمدت، جایگاه برتر ملیگرایانه را اشغال کند و اپوزیسیون را بیشازپیش به حاشیه براند.
۴. فراخوان اصلاحطلبان برای همهپرسی
در درون جریان اصلاحطلب، طرح برگزاری همهپرسی ملی درباره آینده نظام سیاسی برای مدتی کوتاه توجه افکار عمومی را جلب کرد. این پیشنهاد، هرچند بهعنوان مسیری مسالمتآمیز و قانونگرایانه برای تغییر ارائه شد، فاقد شفافیت عملیاتی بود. هیچ توضیحی درباره نهاد برگزارکننده، سازوکارهای نظارتی و حفاظتی یا مکانیزمهای اجرایی در بستر اقتدارگرایانه ارائه نگردید.
بدین ترتیب، علیرغم جذابیت نمادین، این طرح نتوانست در سطح جامعه بهعنوان گزینهای عملی و باورپذیر مطرح شود. در غیاب روایتی برتر که همهپرسی را در چارچوب پروژهای بزرگتر و دستیافتنی قرار دهد، این پیشنهاد در حد یک مطالبه آرمانی باقی ماند و نهایتاً بیاثر شد.
۵. رهبری سلطنتطلب و خودسوزی سیاسی
در جناح سلطنتطلبان، شاخصترین چهره رهبری در آغاز سال ۲۰۲۵ فرصتی کمنظیر برای تثبیت پایگاه اجتماعی در اختیار داشت؛ اما به جای بهرهگیری از این فرصت، در یک گردهمایی پرسروصدا در خارج از کشور شرکت کرد که به نقطه عطفی در فرسایش اعتبار سیاسی او بدل شد. دسترسی محدود و مشارکت گزینشی در این نشست، برداشت عمومی از انزوای نخبگان از جامعه ایرانی را تشدید کرد.
مهمتر آنکه، برداشت غالبی شکل گرفت مبنی بر همسویی این رهبری با دولت خارجیای که در آن زمان درگیر اقدام نظامی تهدیدکننده حاکمیت ملی ایران بود. در فضایی که مملو از تصاویر رنج غیرنظامیان در آن مناقشه بود، این برداشت همسویی، هم ادعاهای ملیگرایانه و هم مشروعیت اخلاقی این رهبر را تضعیف کرد. برای بسیاری از ناظران، این رویداد معادل خودسوزی سیاسی بود که حتی برخی از حامیان دیرینه را نیز دلسرد ساخت و بر این باور افزود که این رهبری توانایی تجسم یک روایت برتر فراگیر برای آینده ایران را ندارد.
۶. نتیجه: رژیمی بدون چالشگر معتبر
ترکیب بیعملی جریانهای غیر سلطنتطلب، خطاهای راهبردی سلطنتطلبان، برداشت عمومی از همسویی با قدرت خارجی و ابهام عملیاتی اصلاحطلبان، جمهوری اسلامی را در موقعیتی قرار داده که فاقد یک چالشگر داخلی معتبر است. در هر دو سوی معادله مشروعیت، کسری ساختاری وجود دارد: رژیم فاقد اقتدار اخلاقی و رضایت واقعی شهروندان است و اپوزیسیون نیز عمق سازمانی یا چشمانداز منسجمی برای جایگزینی آن ارائه نکرده است.
۷. بهسوی یک تغییر پارادایمی
شکستن بنبست کنونی مستلزم تحقق موارد زیر است:
۱. طرح گذار تفصیلی با طراحی نهادی شفاف، جدول زمانی دقیق و سازوکارهای اجرایی الزامآور.
۲. روایت برتر فراگیر که حاکمیت، کرامت و دموکراسی را بهعنوان پروژههای ملی ایران بازتعریف و چارچوببندی کند.
۳. ساختارهای سازمانی کارآمد با فرآیندهای تصمیمگیری شفاف و نظام پاسخگویی سنجش پذیر در برابر بدنه اجتماعی ایران.
۴. موضعگیری ژئوپولیتیکی بیطرفانه بهمنظور اجتناب از گرفتار شدن در تله مشروعیت در شرایط تجاوز خارجی.
۵. سازوکارهای تقویت عاملیت اجتماعی از طریق مشارکت کم ریسک و شبکهسازی محلی پایدار.
نتیجهگیری
اپوزیسیون ایران نهتنها از سرکوب نظام حاکم، بلکه از ناتوانی ساختاری خود در ترسیم چشمانداز آینده محور، ایجاد روایت برتر و توانمندسازی عاملیت تودهای آسیب میبیند. در فقدان این مؤلفهها، حتی گشایشهای سیاسی گسترده نیز به چالشی معتبر برای قدرت حاکم بدل نخواهد شد. تا زمانی که نیروهای اپوزیسیون نتوانند چشمانداز، روایت و عاملیت را در قالبی همسو و مبتنی بر مشروعیت داخلی سازماندهی کنند، رژیم—علیرغم بحران عمیق مشروعیت—همچنان بر صحنه سیاسی کشور مسلط خواهد ماند.
منابع
- David Beetham, The Legitimation of Power (Basingstoke: Palgrave acmillan, 1991).
- Fritz W. Scharpf, Governing in Europe: Effective and Democratic? (Oxford: Oxford University Press, 1999).
3.. Benedict Anderson, Imagined Communities (London: Verso, 1983).
- Charles Tilly and Sidney Tarrow, Contentious Politics (New York: Oxford University Press, 2015).
- Asef Bayat, Life as Politics: How Ordinary People Change the Middle East Stanford: Stanford University Press, 2013.
دکتر کمال آذری
۲۰۲۵/۸/۱۱ – پتالوما