Share the post:

خطر جنگ داخلی در ایران: تفرقه و از دست رفتن کنشگری – تحلیل

خطر جنگ داخلی در ایران: تفرقه و از دست رفتن کنشگری – تحلیل

چرا اپوزیسیون باید برای جلوگیری از فروپاشی، بدیلی اخلاقی و آینده‌نگر بسازد؟

جنگ ۱2 روزه میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران، نه‌تنها اعتبار نظامی رژیم را در هم شکست، بلکه ضعف‌های ساختاری اپوزیسیون ایران را هم آشکار کرد. رژیم بخش بزرگی از قدرت بازدارندگی و مشروعیتش را از دست داد، اما اپوزیسیون هم نتوانست از این فرصت برای کسب دستاورد سیاسی استفاده کند. نه چشم‌انداز مشترکی از آینده وجود داشت، نه روایت تاریخی یکپارچه‌ای و نه انسجام نهادی لازم برای هدایت کشور به جلو. در غیاب این عناصر کلیدی، رژیم خشن‌تر شده و یک خلأ خطرناک سیاسی به وجود آمده است.

با تکیه بر نظریه‌های مربوط به کنشگری، ساختن روایت و گذارهای سیاسی موفق، این مقاله چنین استدلال می‌کند که شرایط کنونی ایران شباهت زیادی به مراحل ابتدایی جنگ‌های داخلی در کشورهای فروپاشیده دارد. تنها راه جلوگیری از فروپاشی و تکه‌تکه شدن، این است که اپوزیسیون چشم‌اندازی جمعی، رهبری اخلاقی و طراحی نهادی بر پایه میراث تمدنی ایران ایجاد کند.

چرا اپوزیسیون باید برای جلوگیری از فروپاشی، بدیلی اخلاقی و آینده‌نگر بسازد؟
چرا اپوزیسیون باید برای جلوگیری از فروپاشی، بدیلی اخلاقی و آینده‌نگر بسازد؟
  1. مقدمه لحظه‌ای از فروپاشی و فرصت‌های ازدست‌رفته

جنگ ۱۲ روزه اخیر واقعیت استراتژیک ایران را به‌طور اساسی تغییر داد. برای نخستین بار در چند دهه گذشته، جمهوری اسلامی هم ازنظر نظامی آسیب‌پذیر شد و هم ازنظر ژئوپلیتیک به انزوا کشیده شد. این جنگ نشان داد که رژیم دیگر نه توان دفاع از کشور را دارد، نه قدرتی برای نمایش اقتدار و نه حتی می‌تواند با شعارهای ایدئولوژیک، انسجام داخلی را حفظ کند. بااین‌حال، آنچه می‌توانست لحظه‌ای برای گذار باشد، به لحظه‌ای از رکود و سکون تبدیل شد.

به‌جای آنکه اپوزیسیون جای خالی را پر کند، شکاف‌ها و اختلافات درونی‌اش آشکار شد. نتوانست وضوح اخلاقی نشان دهد، برنامه‌ای نهادی ارائه کند و از همه مهم‌تر، چشم‌انداز مشترکی برای آینده سیاسی ایران ترسیم کند. در برابر جنگ، اپوزیسیون عملاً قدرت کنشگری خود را از دست داد، چون چشم‌انداز مشترک از پیش ساخته نشده بود. همین خلأ به رژیم اجازه داد تا با سرکوب و خشونت دوباره ابتکار عمل را به دست بگیرد، حتی در شرایطی که حمایت بخش بزرگی از جامعه را از دست داده بود.

  1. نظریه‌های اپوزیسیون: چشم‌انداز، روایت و کنشگری جمعی

یک اپوزیسیون موفق فقط با مقاومت در برابر قدرت تعریف نمی‌شود. برای موفقیت، باید بدیلی منسجم ارائه دهد؛ بدیلی که به مردم امکان بدهد آینده‌ای متفاوت و بهتر را تصور کنند. نظریه‌پردازانی مثل چارلز تیلور و پائولو فریده تأکید کرده‌اند که دگرگونی اجتماعی تنها وقتی ممکن است که هم تخیلی اجتماعیِ مشترک وجود داشته باشد و هم آگاهی انتقادی از شرایط تاریخی. به زبان ساده، جنبش‌ها زمانی موفق می‌شوند که گذشته را به حال پیوند بزنند، یک روایت اخلاقی قانع‌کننده بسازند و مسیر واقع‌بینانه‌ای برای آینده ترسیم کنند.

تیلور این پیوند را تخیلات اجتماعی مدرن می‌نامد؛ یعنی اینکه مردم جایگاه خود را در یک فرآیند تاریخی بزرگ‌تر درک کنند. فریده این نوع آگاهی را خودآگاهی رهایی‌بخش یا conscientization می‌خواند؛ فرآیندی که طی آن افراد درمی‌یابند شرایطشان ساخته‌وپرداخته تاریخ است و بنابراین قابل‌تغییر. در همین راستا، امیر‌بایر و میشه مفهوم کنشگر را نه فقط توانایی عمل، بلکه توانایی عمل آگاهانه و هدفمند در راستای یک هدف اخلاقی تعریف می‌کنند.

در مورد ایران، اپوزیسیون نتوانست چنین هدفی ارائه دهد. نه برنامه‌ای آینده‌نگر وجود داشت که مردم عادی بتوانند به آن اعتماد کنند یا پای آن بایستند، نه روایتی کلان که تمدن چندصدایی و کهن ایران را به آرزوهای دموکراتیک امروز پیوند دهد و نه ساختار نهادی قابل‌رؤیتی که بتواند جایگزین نظام روبه‌زوال جمهوری اسلامی شود. این فقدان چشم‌انداز و ساختار، نتیجه‌ای جز سردرگمی، تردید و درنهایت، انفعال نداشت.

۳. خشونت رژیم و خلأ رهبری

جمهوری اسلامی در برابر تحقیر نظامی اخیرش نه به اصلاحات تن داد و نه شکست را پذیرفت؛ بلکه سرکوب را شدیدتر کرد. هزاران نفر دستگیر شدند، ده‌ها نفر اعدام شدند و ماشین تبلیغات ایدئولوژیک دوباره به‌کار افتاد؛ اما پشتوانه‌ی مشروعیت این خشونت از بین رفته است. رژیم دیگر با رضایت حکومت نمی‌کند؛ تنها با زور.

این وضعیت خطرناک است. تاریخ نشان می‌دهد وقتی رژیم‌ها مشروعیتشان را از دست می‌دهند اما همچنان ابزار سرکوب در اختیار دارند، معمولاً چرخه‌ای از خشونت به راه می‌افتد که می‌تواند به جنگ داخلی منجر شود. چنین روندی را در لیبی، سوریه و بخش‌هایی از یوگسلاوی سابق دیدیم: دولت مرکزی ضعیف شد، اما به‌جای پذیرش شکست، با زور واکنش نشان داد. چون اپوزیسیون متحد و معتبری وجود نداشت، خلأ قدرت به درگیری‌های مسلحانه، مداخله خارجی و درنهایت فروپاشی کشور انجامید.

ایران امروز در معرض خطری مشابه است. در استان‌هایی مثل کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان، گروه‌های غیردولتی و جریان‌های جدایی‌طلب کم‌کم در حال اعمال کنترل محلی هستند. تنش‌های قومی رو به افزایش است و خشونت رژیم به این روایت‌ها از طرد و مقاومت سوخت می‌رساند. اگر جایگزین ملی معتبر و قابل‌اعتماد وجود نداشته باشد، این تنش‌ها به‌راحتی می‌توانند به درگیری‌های مسلحانه تبدیل شوند.

  1. بحران کنشگری در اپوزیسیون و ضرورت چشم‌انداز

شکست اپوزیسیون در جریان و پس از جنگ را می‌توان به‌عنوان فروپاشی کنشگری جمعی فهمید. کنشگری فقط نیت یا شجاعت فردی نیست؛ نیازمند وضوح اخلاقی و برنامه‌ریزی استراتژیک هم هست. اپوزیسیون ایران، هرچند پر از نمونه‌های شجاعت فردی بوده، اما هنوز نتوانسته نهادها و روایت‌هایی بسازد که این شجاعت را به نیرویی برای تحول ملی تبدیل کند.

در غیاب چشم‌اندازی معتبر از آینده، مردم همچنان گرفتار ترس از هرج‌ومرج، انتقام و بی‌ثباتی هستند. آصف بایات در تحلیل بهار عربی نشان داده است که انقلاب‌های بدون سازمان انقلابی، اغلب به تکه‌تکه شدن جامعه می‌انجامند، نه به اصلاح. این همان خطری است که امروز ایران با آن روبه‌روست. بدون یک جایگزین ساختارمند، کشور ممکن است به سمت بی‌نظمی و فروپاشی اجتماعی کشیده شود.

برای پرهیز از چنین سرنوشتی، اپوزیسیون باید طرحی مشترک تدوین کند که روشن کند ایران پس از جمهوری اسلامی چه شکلی خواهد داشت. این طرح باید هویت تاریخی کشور را به اصول مدرنِ کثرت‌گرایی، دموکراسی و عدالت پیوند بزند؛ و همه این‌ها باید از طریق نهادهایی صورت گیرد که مردم عادی بتوانند آن را بفهمند، به آن اعتماد کنند و در آن مشارکت داشته باشند.

بحران کنشگری در اپوزیسیون و ضرورت چشم‌انداز
بحران کنشگری در اپوزیسیون و ضرورت چشم‌انداز

۵.  بازسازی کنشگری و جلوگیری از فروپاشی: مسیری روبه‌جلو

جلوگیری از جنگ داخلی و بازسازی انسجام ملی، تنها با اعتراض و خشم اخلاقی به دست نمی‌آید.

اپوزیسیون باید وارد مرحله‌ای از بازسازی استراتژیک شود. اصول زیر برای این مسیر حیاتی است:

الف. تعریف اصول اخلاقی بنیادین: گروه‌های اپوزیسیون باید بر پایه‌ای مشترک توافق کنند که شامل حکمرانی دموکراتیک، حقوق بشر، آزادی دین و مذهب و حفظ تمامیت ارضی باشد. این اصول باید هسته اخلاقی هر نظام آینده را تشکیل دهند.

ب. تدوین الگوی نهادی مشترک: باید چشم‌اندازی روشن از شکل حکمرانی ارائه شود. مدل محور امید که در کیهان‌شناسی مهر مطرح شده، یکی از این گزینه‌هاست: شامل یک قوه مجریه غیرمتمرکز و پاسخگو به شوراهای محلی، یک مجلس دو‌گانه، قوه قضائیه مستقل و یک صندوق ثروت ملی برای حمایت از سرمایه‌گذاری اخلاقی و کارآفرینی.

ج. ایجاد شورای ملی اپوزیسیون: یک نهاد واحد باید تشکیل شود تا صداهای متنوع ایران را نمایندگی کند. این شورا باید متشکل از فعالان داخلی، رهبران دیاسپورا، حقوقدانان و نمایندگان اقلیت‌ها باشد و وظیفه هماهنگی پیام‌های عمومی، طرح‌های سیاستی و ارتباطات بین‌المللی را بر عهده گیرد.

د.  بازپس‌گیری میراث فرهنگی ایران: رژیم نمادهای ملی را برای پیشبرد ایدئولوژی خود مصادره کرده است. اپوزیسیون باید در مقابل، هویت فرهنگی ایران را دوباره زنده کند؛ به‌عنوان سرچشمه‌ای از کثرت‌گرایی، خرد و حافظه مشترک. تولیدات فرهنگی، آموزش و روایتگری ابزارهای کلیدی این مسیر هستند.

ه. طراحی چارچوب عدالت انتقالی: بسیاری از مردم می‌ترسند که تغییر رژیم به هرج‌ومرج یا انتقام‌جویی ختم شود. برای ایجاد اعتماد، اپوزیسیون باید برنامه‌ای مسئولانه برای عدالت انتقالی ارائه دهد: شامل کمیسیون‌های حقیقت‌یاب، پاسخگویی حقوقی و مسیرهایی برای آشتی ملی.

۶.  نتیجه‌گیری: آینده‌ای که باید ساخته شود

جنگ با اسرائیل نشان داد که جمهوری اسلامی دیگر نگهبان قابل‌اعتمادی برای حاکمیت ایران نیست؛ اما درعین‌حال آشکار کرد که اپوزیسیون هم هنوز نتوانسته جایگزینی واقعی باشد. رژیم مشروعیتش را از دست داده و اپوزیسیون هم توان کنشگری‌اش خود را از دست داده است. مردم میان این دو، در برزخ مانده‌اند.

اگر تغییری رخ ندهد، نتیجه نه گذار آرام خواهد بود و نه آینده‌ای صلح‌آمیز؛ بلکه تکه‌تکه شدن، خشونت و شاید حتی جنگ داخلی در پیش خواهد بود؛ اما این سرنوشت حتمی نیست. هنوز فرصت باقی است تا اپوزیسیون نقش خود را دوباره پیدا کند، چشم‌اندازی اخلاقی و ریشه‌دار در تاریخ بسازد و مسیری واقعی برای آینده ارائه دهد.

این مأموریت با تخیل آغاز می‌شود و با عمل به پایان می‌رسد. ایران به ایدئولوژی تازه نیاز ندارد؛ آنچه نیاز دارد نهادهای پایدار، روایتی روشن و رهبری اخلاقی است. این همان راهی است که در آن کنشگری بازسازی می‌شود، جنبش‌ها به دولت تبدیل می‌شوند و ملتی از دل ویرانه‌های استبداد، آینده‌ای تازه بنا می‌کند.

Related articles

بازسازی اعتماد سیاسی از طریق اخلاق مِهر

اپوزیسیون ایران یا نبود آن: بازسازی اعتماد سیاسی از طریق اخلاق مِهر – یادداشت تحلیلی بیش از چهار دهه است که اپوزیسیون

مهر سیاسی: چشم‌اندازی پست‌مدرن از آزادی و جامعه – فراتر از مدرنیته

الگوی نوین اجتماعی و سیاسی «مهر سیاسی» چارچوبی نوین برای حکمرانی در عصر پست‌مدرن است که تلاش می‌کند از محدودیت‌های مدرنیته فراتر