به سوی آیندهای بر پایهی «مِهر» برای ایران
اصلاحات همچنان واقعبینانهترین و پرطرفدارترین راه برای تغییر سیاسی در ایران است. تقریباً همهی اقشار جامعه بر این باورند که اصلاحات غیر خشونتآمیز بهمراتب بهتر از دگرگونیهای پرهزینه و ویرانگر است. اما پرسش تعیینکننده این است: چه نوع اصلاحاتی میتواند واقعاً ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران را دگرگون کند؟ صرفاً شعار دادن دربارهی اصلاحات کافی نیست.
این نوشتار بر این نکته تأکید دارد که دو ریشهی اصلی بحران ایران باید بهطورجدی موردتوجه قرار گیرد:
۱. درهمتنیدگی قدرت سیاسی با ثروت ملی
۲. نبودِ سازوکارهای مشارکت مستقیم مردم در ادارهی محلی
بر همین اساس، دو نوآوری نهادی پیشنهاد میشود:
تشکیل «نهاد ملی مدیریت ثروت» بهعنوان شاخهای چهارم از حکومت، تا هیچ قدرتی نتواند ثروت ملی را به سود خود مصادره کند.
نهادینهسازی خودگردانی مستقیم شهروندان از راه برگزاری مجامع مردمی در سطح هر حوزهی انتخاباتی مجلس، بهگونهایکه هر مجمع حدود ۲۷۵ هزار نفر را نمایندگی کند.
تکیه بر اصل تمدنی «مِهر» در فرهنگ ایرانی، هم به این اصلاحات مشروعیت اخلاقی میبخشد و هم مسیر روشنی برای رسیدن به جمهوریای عادلانه و پایدار ترسیم میکند.

مقدمه: اصلاحات بهعنوان راه تغییر
اصلاحات از دیرباز بهترین راه برای رسیدن به تغییر سیاسی بدون خشونت شناخته شده است. اصلاحات از ویرانی انقلاب جلوگیری میکند و درعینحال امکان دگرگونی واقعی را فراهم میآورد. اما اصلاحات تنها زمانی موفق میشود که از حدِ آرزو فراتر رود. اگر اصلاحات در حد شعار باقی بماند، بهجای آنکه گذرگاهی برای تحول باشد، به واژهای بیمعنا تبدیل خواهد شد.
بنابراین پرسش اصلی این نیست که «آیا باید اصلاح کرد یا نه؟» چون بر سر این موضوع تقریباً اجماع وجود دارد و اکثریت ایرانیان تغییر بدون خشونت را ترجیح میدهند. پرسش اصلی این است که «چه نوع اصلاحاتی؟» اصلاح واقعی نیازمند شفافیت در دو حوزه است: شناخت ریشههای بحران کنونی و تصویر روشن از شکل نهادی آیندهی مطلوب.
ریشههای بحران
سه عامل اصلی بیش از همه به چشم میآید:
- آمیختگی قدرت و ثروت. هر زمان که قدرت سیاسی در اختیار منابع مالی ملی قرار گیرد، فساد اجتنابناپذیر میشود. تاریخ اتکای ایران به نفت نشان داده که درآمدهای حاصل از منابع طبیعی بیشتر صرف تحکیم موقعیت حاکمان شده تا بهبود زندگی مردم (کاتوزیان، ۲۰۰۳).
- نبودِ حکمرانی مشارکتی. در غیاب خودگردانی محلی، شهروندان از تصمیمگیریهای معنادار کنار گذاشته میشوند و نهادهای مرکزی روزبهروز غیر پاسخگوتر میگردند. مطالعات تطبیقی نشان میدهد که دموکراسی مشارکتی مؤثرترین سد در برابر فساد است (فونگ و رایت، ۲۰۰۳).
- فرسایش اعتماد. مردم دیگر دولت را حافظ منافع ملی نمیدانند، بلکه آن را ابزاری برای استخراج منابع به نفع خود میبینند. بازسازی اعتماد تنها زمانی ممکن است که نهادهایی ایجاد شود که قدرت و ثروت را زیر نظارت مستقیم مردم قرار دهد.
شکل نهادی آینده
۱. نهاد ملی مدیریت ثروت: شاخهی چهارم حکومت
برای اینکه نهادهای سیاسی نتوانند ثروت ملی را در اختیار خود بگیرند، ایران نیازمند ایجاد «نهاد ملی مدیریت ثروت» است. این نهاد باید بهصورت قانونی و در قانون اساسی، بهعنوان شاخهی چهارم حکومت به رسمیت شناخته شود؛ همتراز با قوهی مجریه، مقننه و قضائیه.
هدف این نهاد، حفاظت از تمام ثروتهای ملی ــ شامل نفت، گاز، معادن و دیگر منابع طبیعی ــ زیر نظارت مستقیم مردم است. گزارشهای این نهاد باید شفاف و مستقیم به مردم ارائه شود، نه به رهبران سیاسی. استقلال آن تضمین میکند که حتی قدرتمندترین نهادها هم نتوانند سازوکاری برای مصادرهی ثروت مردم به نفع خود طراحی کنند.
این الگو بر تجربههای بینالمللی استوار است. نمونهی «صندوق ثروت ملی نروژ» نشان داده است که درآمدهای حاصل از منابع طبیعی میتواند از سیاست دور نگهداشته شود و به نفع نسلهای آینده به کار رود (کلارک و مانک، ۲۰۱۷). برای ایران، استقلال قانونی چنین نهادی ضروری است تا جلوی دستدرازی نهادهای قدرت گرفته شود.

۲. مجامع محلی بر پایهی حوزههای انتخابیهی مجلس
دومین اصلاح، نهادینهسازی «دموکراسی مشارکتی محلی» است. ایران همین حالا هم زیرساخت جغرافیایی و انتخاباتی لازم را دارد: حوزههای انتخابیهی مجلس که هرکدام حدود ۲۷۵ هزار نفر را نمایندگی میکنند. با بیش از چهار دهه سابقهی انتخاباتی، این حوزهها برای شهروندان آشنا هستند و میتوانند بهعنوان واحدهای مناسب برای حکمرانی محلی عمل کنند.
هر حوزه همچنان یک نماینده به مجلس خواهد فرستاد، اما در کنار آن، «مجمع محلی» نیز تشکیل میشود که اختیار مستقیم در حوزههایی مثل آموزش، بهداشت، فرهنگ و برنامهریزی اقتصادی خواهد داشت. این ساختار باعث میشود مردم خودشان در سطح محلی حکومت کنند، فرصتهای فساد کاهش یابد و مسئولیتپذیری در نزدیکترین سطح به زندگی روزمرهی شهروندان تضمین شود.
«مِهر» بهعنوان قطبنمای اخلاقی
چارچوب اخلاقی این اصلاحات بر اصل کهن ایرانیِ «مِهر» استوار است. مِهر، حکمرانی مشروع را بر پایهی عدالت، همدلی و همیاری تعریف میکند. مِهر سلطهگری را نفی میکند و هماهنگی را میپذیرد. اگر اصلاحات بر مِهر تکیه کند، ایران میتواند دوباره با ریشههای تمدنی خود پیوند بخورد و درعینحال نهادهای مدرنی بسازد که از بازتولید استبداد جلوگیری کند. همانطور که در محور امید (آذری، ۲۰۱۴) استدلال شده، آیندهی ایران به بازکشف کدهای بومی حکمرانی وابسته است؛ کدهایی که بر کرامت و شفقت تأکید دارند.
درسهای تطبیقی
اصلاحات زمانی به نتیجه میرسند که با دقت نهادی همراه باشند.
در آفریقای جنوبی، روند آشتی پس از آپارتاید موفق شد، زیرا «عفو» با نوآوری نهادی همراه شد (توتو، ۱۹۹۹).
در اروپای شرقی، گذار به دموکراسی بعد از ۱۹۸۹ زمانی موفق بود که آزادسازی سیاسی با اصلاحات قانونی و نهادهای اقتصادی مستقل همراه شد (اوفه، ۱۹۹۱).
ثبات آلمان پس از جنگ جهانی دوم بر جدایی حاکمیت اقتصادی از کنترل سیاسی استوار بود (مایر، ۱۹۹۷).
این نمونهها نشان میدهد که اصلاحاتِ صرفاً انتزاعی و بدون پشتوانهی نهادی محکوم به شکست است.
جمعبندی: اصلاحات برای رسیدن به جمهوریِ مهرمحور
اصلاحات همچنان بهترین مسیر برای تغییر سیاسی است و بیشتر ایرانیان، اصلاحات غیرخشونتآمیز را تنها راه مشروع میدانند. اما اصلاحات باید دقیق تعریف شود. آمیختگی قدرت و ثروت، نبود دموکراسی مشارکتی، و فروپاشی اعتماد سه ریشهی اصلی بحران کنونیاند. پس شکل آینده باید شامل این عناصر باشد:
نهاد ملی مدیریت ثروت بهعنوان شاخهی چهارم حکومت، برای جلوگیری از دستدرازی نهادهای قدرتمند به دارایی مردم.
مجامع محلی بر پایهی حوزههای انتخابیهی مجلس، تا تجربهی چهار دههای انتخابات به زیربنای خودگردانی شهروندان بدل شود.
حکمرانی بر پایهی اصول اخلاقی مِهر، بهگونهای که اصلاحات ریشه در عدالت، همدلی و کرامت انسانی داشته بیابد.
با انتخاب این مسیر، ایران میتواند جمهوریای بسازد که در آن حکومت بهجای سلطهگری، پشتیبان مردم باشد؛ ثروت ملی برای همیشه متعلق به مردم بماند؛ و شهروندان در آزادی و خلاقیت زندگی کنند. چنین اصلاحی است که میتواند آشتی ملی را از سطح شعار به یک گذار پایدار و واقعی تبدیل کند.
منابع
اَبرس، ر. (۲۰۰۰). اختراع دموکراسی محلی: سیاستهای پایگاه اجتماعی در برزیل. لین رینر.
آذری، ک. (۲۰۱۴). محور امید. انتشارات لُوما.
کلارک، ج. ال. و مانک، اِی. اچ. بی. (۲۰۱۷). صندوقهای ثروت ملی: مشروعیت، حکمرانی و قدرت جهانی. انتشارات دانشگاه پرینستون.
فونگ، ا. و رایت، اِی. او. (۲۰۰۳). ژرفتر کردن دموکراسی: نوآوریهای نهادی در حکمرانی مشارکتی توانمند. ورسو.
هر، پ. (۲۰۰۱). حرکت دادن دولت: سیاستهای تمرکززدایی دموکراتیک در کرالا، آفریقای جنوبی و پورتو آلگره. مجله سیاست و جامعه، ۲۹(۱)، ۱۳۱–۱۶۳.
کاتوزیان، ه. (۲۰۰۳). تاریخ و سیاست ایران: دیالکتیک دولت و جامعه. راتلج.
مایر، س. سی. (۱۹۹۷). فروپاشی: بحران کمونیسم و پایان آلمان شرقی. انتشارات دانشگاه پرینستون.
اوفه، ک. (۱۹۹۱). سرمایهداری با طراحی دموکراتیک؟ نظریهی دموکراسی در برابر گذار سهگانه در اروپای مرکزی و شرقی. پژوهش اجتماعی، ۵۸(۴)، ۸۶۵–۸۹۲.
توتو، د. (۱۹۹۹). هیچ آیندهای بدون بخشش. دابلدی.
کمال آذری – دکترای فلسفه
۱۸ اوت ۲۰۲۵ ، پتاپوما